fredag 31 juli 2009


نوکیا نوک می‌زنه جونتو به آتیش می‌زنه

fredag 24 juli 2009

ما میگیم خر نمیخواهیم، پالون خر عوض می‌شه
ما میگیم ا.ن. نمیخواهیم معاونش عوض می‌شه


tisdag 14 juli 2009

شعری از میرزاده عشقی‌ با کمی‌ تغییر) خاک وطن)

بعد از این بر وطن و خاک درش باید رید
به جلال و شکوه کهنش باید رید
ملتی‌ را که غرورش شکند یک ملا
به چنین ملت و ملای خرش باید رید
یک به خواری رود و دیگری آید خون خوار

بر چنین رفتن و بر آمدنش باید رید
چون گفت خمینی از ان قلاب

نه بر این ان،که به قلاب ‌سرش باید رید
چون به گفتار کند باز دهن خامنه ای
به تمام جملات و سخنش باید رید
هاشمی‌ کوسهٔ مکار ده رفسنجان

بر سرو صورت صاف و دهنش باید رید
احمدی را که نژادش دستکم نسل گوه است

حکم آن است که بر فرق سرش باید رید
چون بسیجی، همچو جلاد گرفته است لقب
بر سر و هیکل چون کرگدنش باید رید
در خیابان تا که جولان بدهد شخصی‌پوش

بر چنان چهرهٔ سفاک خبیث باید رید
جننتی آن سلاخ نگهبان‌شورای
از همان شست که به بالای سرش باید رید
لاریجانی مار مجلس که بود خوش خط و خال

نه به آن خط، که برآن خال لبش باید رید
بر سر شیخ بود همچو لگن عمامه

مستحب است که توی لگنش باید رید

با تشکر از محسن دوست گرامیم که با دانش بیکرانش در زبان پارسی‌، در ساختن این شعر مرا کمک کرد